کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و مرثیۀ حضرت اُمُّ البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : غلامرضا سازگار     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن     قالب شعر : مربع ترکیب    

ای همسر سردار جهـان، مـادر عباس            وی دامـن تـو مهـد ادب‌ پـرور عـباس

در بیت عـلـی آمده! هـمسنگـر عـباس            خوانده است تو را مادر خود خواهر عباس


اُم‌الــشــهـــدا، فــاطــمــۀ دوم حــیــدر

هـم فـاطـمـۀ دوم و هـم زیـنـب دیـگـر

تو چـشـمۀ فیـض از نـفـس پنج امامی            تو فـاطـمـۀ بـیـت شـه عـرش‌ مـقـامـی

تو هـمـسر تنهـا وصـی خـیـرالانـامـی            تـو مـادر والا گـهــر خـون و قـیـامـی

جـوشـد ادب و فـضـل ز آیـات کلامت

پیـوسته ز هـفـتاد و دو تن باد سلامت

شک نیست به این رتبه که حیدر به تو نازد            زینب که بود عصمت داور به تو نازد

تـا روز جـزا آل پـیـمـبـر بـه تـو نـازد            عباس تو در عرصۀ محشر به تو نازد

کی مثل تو ای خاک رهت هم سر و هم جان

یک روزه دهد چار پسر در ره جانان؟

ای سوخـته در شعلـۀ مـصباح هـدایت            ای مادر جود و کرم و فضل و عنایت

خـشنـود ز رفـتـار تـو زهـرای ولایت            جان هـمـه خـوبـان جهـان بـاد فـدایت!

با آن همه قدر و شرف و جاه و عزیزی

کـردی به بنـی‌فـاطمـه اظهـار کـنیزی

عون تـو شـده در صف عاشور فدایی            عثمان تو بگرفت ز خون رنگ خدایی

تا دادن جـان، جـعـفـر تـو بـود ولایـی            عـباس تو از روز ازل کـرب‌وبـلایـی

چون حرمت زهرا به تو شد واجب عینی

گـشتـنـد عزیزان تو هر چار، حـسینی

تـو اُم‌ِّ بـنـیـنـی نــه! تـو اُم‌ُّ الـشـهــدایـی            پیـوسـته به ثاراللَه و از خویش جـدایی

دلـبــاخــتـۀ جــلـوۀ مــصـبـاح هُــدایـی            بیش از پسران گـریه کنِ خون خدایی

ای بوسۀ خورشید به خـاک کف پایت

حق است کند فـاطمه پیـوسـته دعـایت

دادی بـه ره شمـس ولا چـار قـمـر را            دور پسـر فـاطـمـه گـردانـده پـسـر را

در ماتم‌شان ریخته بس اشک بصر را            آتـش زده از گـریـه دل اهـل‌ نـظـر را

از بس که در امواج بـلا یـار حـسینی

بـا داغ پـسـرهـات عــزادار حـسـیـنـی

یک روزه به دل داغ روی داغ تو دیدی            چون فاطمه یا فاطمه از غصه خمیدی

بر گرد همان چار مـزاری که کشیدی            از داغ حسین‌بـن ‌علـی جـامـه دریـدی

با آن کـه دلت خون ز غم چار جوان بود

چشمت به حسین‌بن‌علی اشک‌فشان بود

بـا داغ چـهـار اختــر تـابـنـده جـبـینت            گـفـتـی کــه نخـوانـنـد دگـر ام‌بـنـیـنـت

آتش نـزند کـس به دل زار و حـزینت            ای لـشکـر مـاتم به یسـار و به یـمینت

خون خوردی و نالیدی و از پای فتادی

تـا جـان بـه سـر گـریۀ پیـوسته نهادی

روزی که تو رفتی و جهان غرق عزا بود            تابـوت تـو بر دوش عزیـزان خدا بود

با داغ تو خـون بر جگر اهـل ولا بود            عبـاس تو ای مـادر عبـاس! کجا بود؟

ای کاش که چون عون، کنارت پسری بود

از جعفر و عثمان عزیزت خبری بود

ای قـبلۀ دل تربت بی‌شمـع و چـراغت            ای داغ پس از داغ دوباره روی داغت

ای چارگل خفته به خون، حاصل باغت            باشـد کـه بـیایـم بـه مدیـنه به سراغـت

با آن که شدم زائر بی‌صبر و قـرارت

نگذاشت عـدو گـل بـفـشانم به مزارت

یا فاطمه خـون دلم از دیده روان است            قبر تو عیان است عیان است عیان است

چشم همه بر تربت پاکت نگران است            آن فاطمه قبرش ز چه از خلق نهان است؟

از اشک، مگـر خاک بـقـیع تو بـشویم

آن تـربت پـنهـان شده را بـلکه بجـویم

هرچـند که خـون جـگـرت بود روانـه            دیـگـر بـدنـت دفــن نـگـردیـد شـبـانـه

بر بـازوی و پـهـلـوت نـدیـدنـد نـشـانه            ای کـوه غـم چـار جـوانت روی شـانه

بر «میثم» دل‌ سوخته کن اشک، عنایت

تا خـون دل خـویش کنـد وقف عزایت

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت اُمُّ البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن رضوانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

رباعی گفتی و تقدیم سلطان غزل کردی            معمای ادب را با همین ابیات حل کردی

رباعی گفتی و مصراعی از آن را تو ای بانو            میان اهل عالم در وفا ضرب‌المثل کردی


فرستادی به قربانگـاه اسماعـیل‌هایت را            همان کاری که هاجر وعده کرد و تو عمل کردی

کشیدی با سرانگشتت به خاک مُرده، خطی چند            تمام شهر یثرب را به خاک طف بدل کردی

چه شیری داده‌ای شیران خود را که شهادت را            درون کامشان شیرین‌تر از شهد و عسل کردی

رباعی تو بانو! گرچه تقطیع هجایی شد            به تیغ اشک خود، اعرابشان را بی‌محل کردی

: امتیاز

زبانحال حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها با فرزندش حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : محمدجواد غفورزاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

جز او بقـیع زائر خـلـوت‌نـشین نداشت           در کوچه‌باغ مرثیه‌ها خوشه‌چین نداشت

نـجـوای غـمـگـنـانۀ این مـادر صبـور           تأثـیر، کـمـتر از نـفـس آتـشـین نداشت


جز چشم او که چشمهٔ احساس شد، کسی           یک آسمان ستاره به روی زمین نداشت

با آن‌که خفته بود به خون، باغ لاله‌اش           از شکوه کمترین اثری بر جبین نداشت

بعد از به دل نـشاندن داغ چهـار سـرو           دلـبـسـتـگی به واژهٔ اُم‌الـبـنـیـن نـداشت

می‌گـفت ای دلاور نـسـتوه! ای رشـید!           خورشید نیز صبر و رضا بیش از این نداشت

عـبــاس مـن! کـه لالـهٔ عـبـاسـی مـنـی           ای کاش دل به داغ فراقت یقین نداشت

ای ساقی حرم که عـطش تـشنهٔ تو بود           ساقی به جز تو سلسلهٔ «یا و سین» نداشت

عباس من! شـنـیده‌ام افـتـاده‌ای از اسب           تاب تحمل تو مگر صدر زین نداشت؟

والله، بـعـد زمـزمـهٔ «اِن قـطـعـتـمـوا»           چشم تو اعـتنا به یـسار و یمین نداشت

تا موج نخل‌ها ز حضورت به هم نخورد           دریای غیرت این همه اوج و طنین نداشت

تو، مـاه من نه؛ مـاه بـنی‌هـاشـمی ولی           پیـشـانی بلـنـد تو این قـدر چـین نداشت

وقتی حسین بر سرت آمد، که یک نظر           چـشم تو تـاب دیـدن آن نـازنین نداشت

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت اُمُّ البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمد جواد مهدوی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

در لابـلای بـغـض این کوی و گذرها            پـیچـیـده ذکر "وا حـسـینا" در سحرها

انگـار در یک گـوشه از تنهـایی خود            روضه گرفـته حضرت "ام القـمـر"ها


یک فاطمه وقتی دوباره روضه خوان است            پُر می‌شود از عطر یاس این دور و برها

دارد بـه دل داغ تــمــام نــیــزه‌هــا را            داغ عــلـی‌هـای قــبـیـلـه، داغ ســرهـا

داغـی نــشـسـتـه مــادرانــه بـر دل او            داغـی که می‌مـانـد همیشه بر جگـرها

جمع مـصیـبـاتی که او دیـده‌ست یعنی            "ام الـبـنـیـن" شـهـر مـنـهـای پـسـرهـا

"وَیـلی عَـلی شِـبـلی" عزیز قلب مادر            شـیـرم حـلالت سـاقی بی‌ بـال و پـرها

عباس جان، زینب برایم روضه خوانده            از کـربـلا، از علقـمه، از "إِنْکَسَر"ها

آه از غـریـبـی ربـاب و گـریـه‌هـایـش            در لابـلای بغـض این کـوی و گذرها

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت اُمُّ البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : علیرضا خاکساری نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

بار دیگر قافیه "یا فاطمه جان" می‌شود            شاد از آنم طبع شعرم خرج جانان می‌شود

با نگاه لطف تو من صاحب دیوان شدم            شاعری غافل شود از تو، پشیمان می‌شود


چهرۀ زهـرایی‌ات همواره ثابت می‌کند            هر که "زهرایی" شود خورشید تابان می‌شود

یا ابوالفـضلی بگو تا که بـبـیند عـالـمی            ارمنی در روضه‌های تو مسلمان می‌شود

مادر باب الحوائج ! خانه‌ات دارالشفاست            درد هر کس که دخیل آورده درمان می‌شود

آب کردی قلب سنگی را میان نوحه‌ات            دشمنت هم پای این مرثیه گریان می‌شود

پا به پای نـالۀ جانـسوز هر روز رباب            فکر و ذکرت مشک آب و کام عطشان می‌شود

مـادر عـبـاس‌هـای بـی‌نـظـیـر عـالـمـی            یک نفر از نسل تو "عباس دوران" می‌شود

: امتیاز

زبانحال حضرت اُمُّ البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : وحید محمدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : غزل

به زخم زخم تنت گریه می‌کنم هر شب            برای پـیـرهـنت گـریه می‌کـنم هر شب

شبیهِ سرخیِ خـورشـیدِ آسـمانِ غـروب            به دست و پا زدنت گریه می‌کنم هر شب


به خـشـکیِ لبِ مثـل کـویـرت آقا جـان            به خشکی دهـنت گریه می‌کنم هر شب

به لحظه‌ای که تنت را گذاشت بین حصیر            به بـوریـا شـدنت گریه می‌کنم هر شب

اگر شود ز دو دیده دوباره خون جاری            به زخم زخم تنت گریه می‌کنم هر شب

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر دارای ایراد روایی است زیرا شهادت سیدالشهدا علیه السلام در عصر روز دهم محرم بوده است و در روز 12 محرم توسط قبیله بنی اسد و امام سجاد به خاک سپرده شد لذا حداکثر زمانی که میتوان گفت بدن مطهر امام بر روی خاک کربلا ماندند دو شب و سه روز بوده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

به پیکری که سه شب روی ریگ صحرا ماند            به جسم بی‌کـفنت گریه می‌کنم هر شب

مدح و مرثیۀ حضرت اُمُّ البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : سیدحسن رستگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع لن قالب شعر : غزل

هر کس دلش با مرتضی عمری عجین باشد            جای تعجب نیست باید این‌چـنین باشد

عاشق در این درگاه گردد عارف باالله            وقتی که زانوی ادب روی زمین باشد


مـن حـتـم دارم خـاتـم انـگـشـتر او را            نام عـلیِ مـرتـضی نـقـش نگـین باشد

نامش اگر شد فاطمه پس حکمتی دارد            او جای زهـرا آمده مـسنـد نـشین باشد

وقتی قمر دور سر خورشید می‌چرخد            باید که دسـتـان خـدا در آسـتـیـن باشد

اُمُّ الادب، اُمُّ الادب، اُمُّ الادب بی شک            اُمُّ البـنـین، اُمُّ البـنـین، اُمُّ البـنـین باشد

جز او چه کس باید که بعد از کربلا عمری            سنگ صبور رنج زین العابدین باشد؟!

من سر فرود آورده‌ام در پیش این بانو            راز سرافـرازی من قـطعاً همین باشد

شاید دلیل اینکه مهدی تشنۀ یاری‌ست            تـنـهـا نــبــود اُمِّ ســقــا آفـریـن بــاشـد

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت اُمُّ البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن ناصحی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

از نـام خـود گـذشـت برای دل حـسین           گـفت این کـنـیـز بـاد فـدای دل حـسین

پـروانـه بـود دور قـد زیـنب و حـسـن           شمعی شد و چکـید به پـای دل حسین


سرمایه‌اش چه بود؟ ابالفضلی از ادب           عـبـاس را چه کـرد؟ بهـای دل حسین

اُمُّ البـنـیـنِ بعد پـسـرهـا چـگـونه بود؟           ابری که گریه شد به هوای دل حسین

اُمُّ البنین نه، راضیه او را بخوان که بود           راضی به کربلا به رضای دل حسین

پای غـم‌ حـسـین فـدا شـد تـمـام عـمـر           بوده است او هم از شهدای دل حسین

: امتیاز

ذکر نوحه وفات حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک

ای مظهرِ حقّ الیقین، یاسمن بهشت دین           بانوی عزّت و ادب، یارِ امیرُالمـؤمنین

با حبّ آل فاطمه، حسین حسین وِردِ تو بود           در یاریِ دین خدا، عباسْ شاگرد تو بود


یا فاطمه اُمُّ‌البنین؛ یا فاطمه اُمُّ‌البنین؛ یا فاطمه اُمُّ‌البنین؛ یا فاطمه اُمُّ‌البنین؛

بانو نگشته‌ای جدا، یک لحظه از دین خدا           در مدح تو این بس که زد، زینب تو را مادر صدا

ای که به شور و شوق دوست، شعر شرافت خوانده‌ای           برای یاریِ حسین، عباس پَـروَرانده‌ای

یا فاطمه اُمُّ‌البنین؛ یا فاطمه اُمُّ‌البنین؛ یا فاطمه اُمُّ‌البنین؛ یا فاطمه اُمُّ‌البنین؛

ز غربت کرببلا، گرچه به قلبت غم رسید           عباس شد شهید و تو، در پیش زهرا رو سپید

 چه ضربه‌ها از دشمنان، بر شاخه‌های یاس خورد           آه از دمی که تیر کین، بر سینۀ عباس خورد

یا فاطمه اُمُّ‌البنین؛ یا فاطمه اُمُّ‌البنین؛ یا فاطمه اُمُّ‌البنین؛ یا فاطمه اُمُّ‌البنین؛

هم آسمان و هم زمین، بر روضه‌هایش گریه کرد           بجای تو در علقمه، زهرا برایش گریه کرد

کنار نهرِ علقـمه، از دار دنیا دیده بست           عباس تو با رفتنش، پشت حسین را شکست

یا فاطمه اُمُّ‌البنین؛ یا فاطمه اُمُّ‌البنین؛ یا فاطمه اُمُّ‌البنین؛ یا فاطمه اُمُّ‌البنین؛

ای همسر شیر خـدا، برای ما بِنـما دعا           تا که شـبـیه شهـدا، شَـویـم اهـلِ کـربـلا

به صدق و اخلاص و وفا، ریشه‌کنِ ستم شویم           شبیه بچـه‌های تو، مـدافـع حـرم شـویـم

یا فاطمه اُمُّ‌البنین؛ یا فاطمه اُمُّ‌البنین؛ یا فاطمه اُمُّ‌البنین؛ یا فاطمه اُمُّ‌البنین؛

عباس تو داده به ما، درس شهامت و شرف           مجاهدت در راهِ حق، وَ اعتقاد و هم هدف

با پیروی از مکـتبش، لبریز از عنایتیم           مثل شـهـیـدان هـمگی، فـداییِ ولایـتـیـم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن تغییر داده شد زیرا قصۀ تیر به چشم حضرت عباس خوردن در هیچ کتاب معتبری نیامده است و مستند و صحیح نیست، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

 چه ضربه‌ها از دشمنان، بر شاخه‌های یاس خورد           آه از دمی که تیر کین، بر دیدۀ عباس خورد

ذکر نوحه وفات حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : حسین طاهری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک

بانوی حیدر است؛ حقا که او شفیعۀ فردای محشر است           عباس پرور است؛ گفتا کنیز خانۀ زهرای اطهر است

اُمُّ الادب، اُمُّ الـقـمـر؛ اُمُّ الـبـنـین، مـادرِ عـباس           ما از دعـای خیر تو؛ عُمری شدیم نوکرِ عباس


اُمُّ البـنـین، اُمُّ البـنـین، اُمُّ البـنـین، مـادرِ عـباس

***********************

ای مادرِ حـیا؛ ما را ببر زیـارت عـباس کـربلا           ای مادر وفا؛ دست مرا مکن ز ابوفاضلت جدا

سرمایۀ دامان توستَ؛ آن یوسفی که خوش قد و بالاست           عباس تو، بعد از حسین؛ پشت و پناه زینبِ کبراست

اُمُّ البـنـین، اُمُّ البـنـین، اُمُّ البـنـین، مـادرِ عـباس

***********************

ای مظهر ادب؛ عباس را تو داده ای درس ها به کربلا           هم درس معرفت، هم درس شجاعت و ادب و هم وفا

سرمشق تو؛ در زندگی، بوده محبت اولاد فاطمه           جانم فدای فاطمه، در کل زندگیت بوده زمزمه

اُمُّ البـنـین، اُمُّ البـنـین، اُمُّ البـنـین، مـادرِ عـباس

: امتیاز

مدح و وفات حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : بردیا محمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

می‌گویَم از رودی کَز او یَم می‌شود تأمین            از اشک او بـاران نـم‌نـم می‌شود تأمین

با دودِ آهَـش شـعـلۀ غـم می‌شـود تأمین            از دست‌پختش رزق عالم می‌شود تأمین


قربان فقـری که مرا مسکـین‌ترین نامید

مـن را گـدای سـفـرۀ ام‌الـبـنـیـن نـامـیـد

تو آمـدی تا دست حـق را آسـتـین باشی            مثل ستـونی، محـکـماتِ بیتِ دین باشی

انگـشـتـریِ عـشق را نقـش نگین باشی            اصلاً به تو می‌آیـد عـباس‌آفـرین بـاشی

هستیِ معشوقِ فرات از نورِ هست توست

تـربـیت مـاه بـنی‌هـاشـم به دست توست

فصل خزان را خنده‌های تو بهارش کرد            جاروی تو عرش زمین را بی‌غبارش کرد

بیتِ علی را نور چشم‌ات نو نَوارش کرد            لـفـظِ ادب را نـام تو با اعـتـبـارش کرد

این احترامی که به زهرا می‌کنی، عشق است

در قلب حیدر خویش را جا می‌کنی عشق است

از آن زمان که نور تو در خـطِّ دید آمد            جـبریل بالش را به خاک تو کـشید، آمد

کـوه صلابت از وقـارت تا شـنـیـد، آمد            چار آیـنـه از شـیـشـۀ عـمرت پـدیـد آمد

خرج علی کردی همین احساس‌هایت را

نذر حـسین‌ات کـرده‌ای عـباس‌هـایت را

امّا امان از ساعتی که قلب دنیا سوخت            از تشنگی لب‌های خشکِ روح دریا سوخت

روی لب طفلان صدای آب، بابا، سوخت            تا تیر بر مشکی اصابت کرد، سقا سوخت

رد سـیـاهـی روی مـهـتـابِ شـبت افـتاد

عـباس تا نقـش زمـین شد، زینبت افـتاد

دیگر پس از او تیرهای بی‌درنگ انداخت            آن نیزه‌داری که به سمت شاه سنگ انداخت

خونابه روی رمل‌های سرخ‌، رنگ انداخت            نامردی آنجا بر لباس کهنه چنگ انداخت

سرنـیـزه‌ها شاه تو را از حال می‌بردند

اربـاب مـا را تـا تـهِ گـودال مـی‌بـردنـد

جـسم حـسیـن تو معـمـا شد، نـبودی که            نیـزه میـان حـلـق او جا شد، نبـودی که

بالای تل، زینب قدش تا شد، نبودی که            پای حرامی در حرم وا شد، نبـودی که

ای وای از اطفال، از اطفال، از اطفال

شـمـر از تهِ گـودال آمد در پیِ خـلخـال

زینب کجا و نـاقـه‌هـای بی‌امـان، بی‌بی            زینب کجـا و آن‌همه زخـم‌زبـان، بی‌بی

زینب کجا و مجـلس نا محـرمان، بی‌بی            زینب کجا و ضربه‌های خیزران، بی‌بی

نامحرمان اطراف زینب تاب می‌خوردند

با حـرمـله پیـش ربابت آب می‌خـوردند

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن حذف شد، همانگونه بسیاری از بزگان همچون شیخ صدوق، ابن شهرآشوب؛ سلیم بن قیس؛ علامه مجلسی، شیخ عباس قمی، علامه بیرجندی و ... ( کتاب سلیم بن قیس ج ۲ ص ۸۷۰، علل الشرایع ج ۱ ص ۱۸۸،  مناقب آل ابیطالب ج ۳ ص ۳۶۲، مستدرک الوسائل ج ۲ ص ۳۶۰، بحار الأنوار ج ۴۳ ص ۱۹۲، کبریت احمر۳۷۵، منتهی الآمال ۲۲۷ و  ...) نوشته اند حضرت زهراسلام الله علیها وصیت کرد که پس از من با امامه دختر خواهرم ازدواج نما لذا ​امیرالمؤمنین عليه السّلام طبق وصیت حضرت زهرا ابتدا با امامه ازدواج کرد سپس با اسماء بنت عمیس، پس از آن با لیلی التمیمیه و در آخر سر با فاطمه کلابیه ( اُمُّ البنین) ازدواج نمود، لذا ازدواج امیرالمؤمنینعليه السّلام با اُمُّ البنین حدوداً ۱۵ سال بعد از شهادت حضرت زهراست که در آن زمان امام مجتبی عليه السّلام ۲۴ و سیدالشهداعليه السّلام ۲۳ سال داشته اند، یعنی آنکه ازدواج کرده و در خانه خود بوده اند، لذا اختلاف سن حضرت عباس عليه السّلام با سیدالشهدا عليه السّلام هم حداقل ۲۳ سال است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

ابـر کـبـودی قـاتـل مـهـتـاب بـاشـد؟ نـه            با تو حسن در کوچه‌ها بی‌تاب باشد؟ نه

زینب از این بی‌مادری بی‌خواب باشد؟ نه            شب‌ها حـسـین فـاطـمـه بی‌آب باشد؟ نه

سرچشمۀ مِهر تو در این خانه می‌جوشد

لب‌تـشـنـۀ زهـرا ز دستت آب می‌نـوشد

مدح و وفات حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن عرب خالقی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مسمط

ای دلـت بـنـد امــیــر الـمـؤمـنـیـن            رشـتـه‌هـای چـادرت حـبل المـتین
مـادر مـاهـی و خـورشـیـد زمـین            ای کـنــیــز فــاطــمـه؛
اُمُّ الـبـنـیـن


یـک ربـاعـی داشـتــه دیــوان تـو            چــار گـل روئـیـده بـر دامـان تـو
چـارقُـل خـوانــدیـم در قــرآن تـو            همسر شیری و خود شـیر آفـرین

مـثـل قــطـره آمـدی، دریــا شـدی            خـاک بـودی، تـربت اعـلـی شدی
تـا کــنـیــز خــانــه زهــرا شــدی            خـانـه‌ات شـد قـبـلـه عـرش بـرین

ای به روح تـو ســلام اهـل بـیـت            عــارفـی تـو بـر مـقـام اهـل بـیت
بــچـه‌هـای تــو غــلام اهـل بـیـت            ای غـلام خـانــه‌ات روح الامـیـن

تو همه تن بودى و جان شد عـلی            در کـویـر تـشـنـه باران شد عـلی
تو شـدی قـاری و قـرآن شد عـلی            ای مـفــاتـیـح الـجـنـان بـی‌قــریـن

آنـکـه حـکـم صـبـر از الله داشـت            پیش چشمت سر درون چاه داشت
نیمه شبها روضه‌ای کوتاه داشت:            پیش چشمم خورد زهرا بر زمین

وقت رفـتن پـیـش چـشـم زیـنـبـین            گـفـته‌ای عباس را، ای نـور عـین
بـر نـمـی‌گـردی مـدیـنه بی‌حـسین            جـان تـو جـان امــام مـن،
هـمـیـن

حــال آورده بـشـیــر از ره خـبـر            کــاروان عــشــق آمــد از ســفــر
نه سـتـاره مــانـده دیـگـر نه قـمر            آه ای اُمُّ الــبـــنـیــن
 بــی‌بــنــیــن

بـنـد قـلـب دخـتـر زهـرا گـسـست            تـا کــنـار عـلــقــمـه افـتــاد دسـت
با
عمودی فـرق عـباست شکـست            خورد با صورت زمین آن مه جبین

تـا عـلـمـدار حـرم از حــال رفـت            یوسف زهـرا سـوی گـودال رفت
دست دشـمن جانب خـلخـال رفت            حـمـله کردند از یسار و از یمـین

روز، سینه‌زن شد و شب گریه کرد            شـمر تا خـنـدیـد زینب گـریه کرد
نعل می‌رقصید و مرکب گریه کرد            اسب شه آمد به خـیـمه شرمگـین

تـو نـبـودی خـیـمـه را آتـش زدند            عــشـق را در کـربـلا آتـش زدنـد
بــچـه‌هـا را بـی‌صـدا
آتـش زدنــد            سوخت آن شب قلب ختم المرسلین

خـوب شد مـادر نـبـودی، ناگهـان            سـرخ شد از خـشم چـشـم آسـمان
تـا کـه در گــودال آمــد ســاربـان            خــاتـم آل عــبــا شـد بـی نـگــیـن

خوب شد مادر نبودی، سر شکست            در حـرم گهـواره اصغـر شکست
بعد سـقا حـرمت معـجـر شکـست            راهــی بــازار شـد پــرده نـشـیـن

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد! لازم به ذکر است همانگونه که در کتب نفس المهموم ص ۳۳۱، وقایع الایام ص ۴۵۹، ناسخ التواریخ ص ۵۰۷، پژوهشی نو در بازشناسی مقل سیدالشهدا ص ۲۷۰ و ... آمده است تا قرن دهم هیچ نامی از ذوالجناح نیست و این نام برای اولین بار در کتاب روضة الشهدا آمده است، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین‌جا کلیک کنید؛ ضمنا موضوع داستان ساربان و دزدیدن انگشتر در کتب معتبر نیامده است

نعل می‌رقصید و مرکب گریه کرد            ذوالجناح آمد به خـیـمه شرمگـین

تـا کـه در گــودال آمــد ســاربـان            خــاتـم آل عــبــا شـد بـی نـگــیـن

مدح و وفات حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : مصطفی متولی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مثنوی

تا در حـریم امن ولا پـا گـذاشـتـه‌ست            پا جای پای حضرت زهرا گذاشته‌ست

رنگ خدا بگیرد از او نور هر سحر            چـادر نـمـاز فـاطـمه را سر کـند اگر


عـطـری شـبـیه یـاس پـراکنده می‌کند            مانند فـاطـمـه به عـلـی خـنـده می‌کند

ما که بیـانـمـان به مـقـامـش نمی‌رسد            حـتی گـمانـمان به مـقـامـش نمی‌رسد

تنها شنـیـده‌ایم که او هـمسر علی‌ست            یا بهتر اینکه فـاطـمۀ دیگر عـلی‌ست

آن لحظه‌های سمت خـدا پَـر کشیدنش            از بچـه‌های فـاطـمه، مـادر شنـیـدنش

از لحظه‌های خاطره‌انگیز خلقت است            زیباترین تصور عشق از محبت است

مـاه عـلـی به نافـله‌هـای شب است او            سنگ صبـور درد دل زینب است او

از بس که نام فاطمه نزدش مقام داشت            خـیلی زیاد پیش حسن احـترام داشت

آمد کـنـیز حضرت حبـل‌الـمتـین شود            زهـرا اراده کرد که اُمّ‌ الـبـنـیـن شـود

از آسمان کرامت دستـش فراتر است            گـنـجـیـنـۀ مـنـورۀ چـار گـوهـر است

یاقوت و درّ و گـوهر و الـماس‌آفرین            صد آفـرین به حضرت عـبّاس‌آفـرین

عباس آفـرید، چه شـیـری عجـب یلی            آئــیــنــۀ ابـهــت مـــردانـــۀ عـــلـــی

آن‌که تـوجـه هـمه را جـلـب مـی‌کـنـد            با یک نگـاه معـجـزه در قـلب می‌کند

آن مـاورای حـد تـصـور شـهـامـتـش            آن که شکسته پشت حسین از شهادتش

: امتیاز

زبانحال حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها با فرزندش حضرت عباس علیه السلام

شاعر : منصوره حسنخانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

بی‌تـاب دوست بودی و پـروا نداشتی            در دل به غـیر دوسـت تـمـنا نداشتی

مادر! شنیده‌ام که تو در ازدحام زخم            جـز ذکر یا حـبـیب به لـب‌ها نداشتی


وقتی نـسیم عـشـق وزیدن گرفته بود            جـز آرزوی دیــدن زهــرا نـداشـتـی

باور نمی‌کنم که در آن رستخـیز درد            دسـتـی بـرای یــاری مـولا نـداشـتـی

آن لحـظه می‌رسـید به بالـینت آفـتاب            امـا دریــغ، چـشـم تــمـاشـا نـداشـتـی

در مشک تشنه جرعهٔ آبی هنوز بود            امــا تــوان بــردن آن را نــداشــتــی

تا خـیـمه‌های نـور اگر آب می‌رسـید            شـرم از نـگـاه تـشـنـهٔ دریـا نـداشـتی

: امتیاز

مدح و وفات حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ای که بر گل‌های زهرا تو ارادت داشتی           بعد زهـرا راه در گـلـزار جـنّت داشتی

در مـقام و منـزلت آئـیـنۀ نـور و کـمال           مظهـر شرم و عـفافی و نجـابت داشتی


از نگاه رأفـتت عـطر ولایت می‌چکـید           بر امیـرمـؤمنان ایـمان و الفـت داشـتی

عمرتو طی شد به طوف کعبۀ ایمان و عشق           دائماً از اشک خود غسل زیارت داشتی

عطر مادر باز هم پیچید در گلزار وحی           بس که بر گل‌های زهرا تو محبّت داشتی

خوانده‌ای خود را کنیز خانۀ زهرا، ولی           محضر گل‌های او قدر و شرافت داشتی

هم ادب آمـوز پرچـمدار عـاشورا شدی           هم برای بچه‌هایت درس غیرت داشتی

در کنار علقمه عباس تو با خون نوشت           در قـیام روز عـاشـورا شراکت داشتی

مادری می‌کرد زهرا جای تو در علقمه           جای آن رأفت که بر گل‌های عترت داشتی

واژۀ اُم‌البـنـین را خـط زدی از دفـترت           در دل از داغ بنین خود مصیبت داشتی

تاکه مردم را کنی بیدار از خوابی عمیق           با قـیام گـریـه‌های خود رسـالت داشتی

هیچ گه غافـل مشو از حُرمت اُم البنین           ای «وفایی» ازخدا هرگاه حاجت داشتی

: امتیاز

مدح و وفات حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمد جواد پرچمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

گداى خوشه‌چينم تا قيامت خرمن او را            كه حسرت می‌كشد فردوس عطر گلشن او را
چنان مشكل‌گشا، باب الحوائج، كاشف الكرب است            گـرفـتـنـد اولـيـا الله عــالـم دامـن او را


نديدم سربلند و سرفرازى را مگر اينكه            بديدم محضر اُمُّ البنين خـم گردن او را

معين گشته مزد فاطميه دست اين بانوست            كه معنا كرده سفره دارِ زهرا بودن او را

اميرالمومنين همسر، ابوفاضل پسر، به به            بنازم اين مقام و جاه و شأن احسن او را

عباى مرتضى را وصله كه می‌زد گمان دارم            كه نخ می‌كرد جبرائيل بعضاً سوزن او را

زيارت می‌كنم جاى رباب و نجمه و زينب            مزار اطهـر او را، مـعـلا مـدفـن او را

اگر ديروز جارو كرد زير پاى زينب را            كنون جارو كشند اينسان ملائك مسكن او را

به او گفتند عباست صدا می‌زد حسينم كو؟            نـشـانش داد زينب پـارۀ پيـراهـن او را

اگرچيزی جز اين می‌ماند از عباس، می‌دادند            فقط دادند دستـش تكّـه‌تكّه جوشن او را

عمود آهنين، تير سه شعبه، نه نه اينها نه            فقط شرم از رباب انداخت بين خون تن او را

رباب از در كه می‌آمد دل ام البنين می‌ريخت            غـم لالايی‌اش می‌برد بالا شـيون او را

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید زیرا دیدن حضرت جبرائیل برای عموم مردم ممکن نیست!!

عباى مرتضى را وصله كه می‌زد همه ديدند            كه نخ می‌كرد جبرائيل بعضاً سوزن او را

هرچند موضوع به قبرستان بقیع رفتن حضرت ام البنین و چهار صورت قبر کشیدن و عزاداری کردن ایشان برای فرزندانش در بعضی از کتب مقاتل ذکر شده است اما این گزارش تاریخی مورد نقد است از جمله اینکه ام البنینی که وصفش آنگونه در تاریخ آمده چرا فقط برای چهار فرزند خودش ... و عزداری می کند و برای سیدالشهدا عزاداری نمی کند و در ادامه این گزارش؛ دل رحمی و مروّت حاکم خونخوار و مستبد مدینه وصف می شود که احتمال دارد این گزارش تحریف عوامل بنی امیه برای تطهیر خود و جنایاتشان باشد؛ لذا بعضی از موخین و علما معتقد هستند بعید است چنین چیزی صحت داشته باشد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

.چنان جانسوز مرثيه ميان كوچه سر می‌داد            كه می‌ديدند مردم گريه‌هاى دشمن او را

مدح و وفات حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : مهدی نظری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

عـمری بـرای داغ زهـرا گریه کردی            هر نیمه‌شب هـم‌پای مولا گریه کردی

در پای تو خاک بقیع از اشک گل شد            وقتی که گفتی «واحسینا» گریه کردی


اول بـرای زیـنـب و داغ حــســیـنــش            بعـدش برای دسـت سـقّـا گریه کـردی

یکـبـار دیـدی که ربـاب از حال رفـته            صد بـار مـثـل مـوج دریا گریه کردی

دیـدی رقـیـه نیست جـای او سـکـیـنـه            هر بـار که می‌گـفت بابـا گریه کردی

خوب است که شام غـریبان را ندیدی            با روضه‌های خار صحرا گریه کردی

حرف سه شـعـبه آمد و از حـال رفتی            دیدی کسی می‌افـتـد از پا گریه کردی

گـرم عـزای بـچـه‌هـای خـود نــبـودی            با گـریـه‌هـای زیـنب امـا گریه کردی

تـشت طـلا و خـیـزران را که نـدیـدی            ابری شدی با حرف زن‌ها گریه کردی

حرف کنیز آمد، سکـینه زود تب کرد            لطمه زدی هی صورتت را گریه کردی

بی‌بی نبودی موی دختر بچه‌ها سوخت            قـد تــمـام سـیـنـه‌زن‌هـا گـریـه کـردی

: امتیاز

مدح و وفات حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

گرچه فرقی هست از این فاطمه تا فاطمه            ذکرِ یا اُم‌البَـنـین یعنی هـمان یا فـاطـمه

خانۀ بی‌فـاطمه هرگز نمی‌خـواهد علی            هست شیـرینیِ مولا در دو دنـیا فاطمه


حضرتِ اُم‌البَنین از جلوه‌های فاطمه‌است            گرچه زهرا رفت اما هست اینجا فاطمه

از همان اول همه گفتند مادرجان به او            چشمشان می‌دید در این خانه تنها فاطمه

با ادب فـرمود: آقـاجـان بگـو اُم‌البَـنـین            وَرنه نامش را صدا می‌کرد مولا فاطمه

روز محشر چادر او هم شفاعت می‌کند            تا که می‌آید به محشر پشت زهرا فاطمه

بچه‌های او هم آری بچـه‌های فاطمه‌اند            نیست او در کـربلا و هست اما فاطمه

بسکه یا اُم‌البَنـین از ما گـره وا می‌کـند            هست بر لب‌های ما یا فاطمه یا فـاطمه

دورِ زهرا بچه‌ها بودند و مولا بود حیف            وای از اُم‌البَنـین این‌بار تنهـا بود حیف

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن حذف شد، همانگونه بسیاری از بزگان همچون شیخ صدوق، ابن شهرآشوب؛ سلیم بن قیس؛ علامه مجلسی، شیخ عباس قمی، علامه بیرجندی و ... ( کتاب سلیم بن قیس ج ۲ ص ۸۷۰، علل الشرایع ج ۱ ص ۱۸۸،  مناقب آل ابیطالب ج ۳ ص ۳۶۲، مستدرک الوسائل ج ۲ ص ۳۶۰، بحار الأنوار ج ۴۳ ص ۱۹۲، کبریت احمر۳۷۵، منتهی الآمال ۲۲۷ و  ...) نوشته اند حضرت زهراسلام الله علیها وصیت کرد که پس از من با امامه دختر خواهرم ازدواج نما لذا ​امیرالمؤمنین عليه السّلام طبق وصیت حضرت زهرا ابتدا با امامه ازدواج کرد سپس با اسماء بنت عمیس، پس از آن با لیلی التمیمیه و در آخر سر با فاطمه کلابیه ( اُمُّ البنین) ازدواج نمود، لذا ازدواج امیرالمؤمنینعليه السّلام با اُمُّ البنین حدوداً ۱۵ سال بعد از شهادت حضرت زهراست که در آن زمان امام مجتبی عليه السّلام ۲۴ و سیدالشهداعليه السّلام ۲۳ سال داشته اند، یعنی آنکه ازدواج کرده و در خانه خود بوده اند، لذا اختلاف سن حضرت عباس عليه السّلام با سیدالشهدا عليه السّلام هم حداقل ۲۳ سال است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

بـچـه‌هـای فـاطـمـه بـر دامنِ اُم‌البَـنـیـن            خواب می‌رفتند و می‌دیدند رویا: فاطمه

او کنیزی آمد و زهرا عزیزِ خویش کرد            او زمین بوسید و زینب گفت اُمّا فاطمه

زبانحال حضرت اُمُّ البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

سر فرود آورده‌ام در محضرت بانو رباب           ای بقـربانِ تو و چـشمِ ترت بانو رباب

این منم اُمُّ البـنـین؛ اُمّ الفـضائل؛ باز هم           می‌شـوم آئـیـنه مثلِ مـادرت بانو رباب


سر به زیر انداختم شرمنده‌ام از روی تو           تر نشد لبهای خشکِ اصغرت بانو رباب

از ابا لـفـضـلم بـیا بُگـذر به حـقِّ فـاطـمه           کی حلالش می‌کنی آب آورت بانو رباب؟

اینقَدَر زاری نکن چیزی نمانده از تنت           آب شد آخـر تـمـامِ پیـکـرت بانو رباب

روضه‌خوانی کن بگریم پای صحبت‌های تو           روضه‌خوانی کن ز شام و دلبرت بانو رباب

لعن و نفرین می‌کنم مانندِ تو بر حرمله           باخبر هستم ز قلبِ مضطرت بانو رباب

باخبر هـستم بریده شد گـلـوی کـودکت           صبر می‌خواهم به تو از داورت بانو رباب

یادم از عباس می‌افتد که قولی داده بود           می‌شوم شرمنده بازم محضرت بانو رباب

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

روضه‌خوانی کن بگریم پای صحبت‌های تو           روضه‌خوانی کن ز شام و معجرت بانو رباب

مدح و مناجات با حضرت اُمُّ البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : وحید دکامین نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای بر مدارِ عشقِ عـلی، رُکنِ استوار            ای بر سرِ تو سایۀ خورشـیدِ روزگار

ای اُمِّ فـضــل و اُمِّ فــداکــاری و ادب            مستوره‌ای و گنجِ نهان می‌شوی شمار


ای وسعـتِ کـمالِ تو بر عـقل نـاپـدید            پیشِ جلال و حُجْبِ تو زانو زده وقار

حقّا کُـمیتِ قـافـیه لـنگ است پیـشِ تو            ماندم چگونه مدحِ تو گویم به اختصار

با زیـنـبـیـن تا نـفـسِ آخـرینِ خـویـش            عـهـدی که داشتی ز وفـا، بود پایـدار

خواندی کنیزِ حضرت زهرا تو خویش را            اینگـونه نـامِ نـامی تو گـشت مـاندگار

سرمشقِ عاشـقی تو به عـشّاق داده‌ای            عـبـاس داده‌ای و نـدادی ز کفْ قـرار

بر عشق و جان سپردنِ در راهِ عشقْ هم            پـرورده‌ای ز دامـنِ تــو داد اعــتـبـار

عصرِ دهم که سینۀ او تنگ گشته بود            راهی سوی شریعه شد از بینِ کارزار

در پـیـشِ پـای فـاطـمه افـتاد بر زمین            ارثِ ادب ز مادرِ خود داشت آن سوار

آه از تنی که روی زمین مانْد بی‌حسین            آه از هجومِ لشگرِ در دستْ حربه دار

بهـتـر نبـودی و تو نـدیـدی به کـربـلا            روزی که شد به نیزه سرِ آن بزرگوار

اُمُّ البـنین  که در رهِ دین، بی‌بنین شده            همواره داشت بر پسران خود افتخـار

خیمه میان خاکِ بقیع داشت صبح و شام            عُمری برای کرب و بلا بود سوگوار

در حـشر هم بنای شفاعت، یقـین شود            با دسـتِ با کـفـایتِ عـبـاس، بـرقـرار

آن را که نیست روی امیدی به سوی خلق            گردد به فضلِ دستِ اباالفضل امیدوار

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل تحریفی بودن حذف شد زیرا قصۀ تیر به چشم حضرت عباس خوردن در هیچ کتاب معتبری نیامده است و مستند و صحیح نیست، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

آه از دمی که دستِ اباالفـضل شد قـلم            تیرِ سه شعـبه چشمِ قـمر کرد اخـتـیار

خم شد به زانوان بِکِـشَد تیر را برون            از چـشمِ نافذی که همی داشت اقـتدار

مدح و مناجات با حضرت اُمُّ البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : آرش براری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

خانه دارد همچنان حال و هوای فاطمه            دارد از محراب می‌آیـد صـدای فاطمه

بـودنت قـلـب علی را ذره‌ای آرام کرد            همدم حیدر شدی بعد از عـزای فاطمه


بــا ادب در خــانــه‌ام ابــیــهـــا آمــدی            خـواسـتی ام‌البـنـین باشی بجای فاطـمه

شیعه زهـرایی و در خانه مـولای خود            می‌گذاری پای خود را جای پای فاطمه

آمـدی و شـاد کـردی مــادر سـادات را            مـادری کـردی برای بچه‌هـای فـاطـمه

با وجود مـادری مثـل تو، زینب بازهم            می‌شود دلـتنگ گه‌گاهی برای فـاطـمه

آسـیاب فـاطـمه چـرخـیـد با دسـتـان تو            باز هـم آمد سـر سـفـره غـذای فـاطـمه

یاد فرزندان خود دادی بگویند این‌چنین            »مادر ما و پسـرهایش فـدای فـاطمه«

ظاهراً در طرح احداث حـرم های بقیع            بارگاهت هست در صحن و سرای فاطمه

: امتیاز
نقد و بررسی

همانگونه بسیاری از بزگان همچون شیخ صدوق، علامه مجلسی، شیخ عباس قمی، علامه بیرجندی و ... ( کتاب سلیم بن قیس ج ۲ ص ۸۷۰، علل الشرایع ج ۱ ص ۱۸۸،  مناقب آل ابیطالب ج ۳ ص ۳۶۲، مستدرک الوسائل ج ۲ ص ۳۶۰، بحار الأنوار ج ۴۳ ص ۱۹۲، کبریت احمر۳۷۵، منتهی الآمال ۲۲۷ و  ...) نوشته اند حضرت زهراسلام الله علیها وصیت کرد که پس از من با امامه دختر خواهرم ازدواج نما لذا امیرالمؤمنین عليه السّلام طبق وصیت حضرت زهرا ابتدا با امامه ازدواج کرد سپس با اسماء بنت عمیس، پس از آن با لیلی التمیمیه و در آخر سر با فاطمه کلابیه ( اُمُّ البنین) ازدواج نمود، لذا ازدواج امیرالمؤمنینعليه السّلام با اُمُّ البنین حدوداً ۱۵ سال بعد از شهادت حضرت زهراست که در آن زمان امام مجتبی عليه السّلام ۲۴ و سیدالشهداعليه السّلام ۲۳ سال داشته اند، یعنی آنکه ازدواج کرده و در خانه خود بوده اند، لذا اختلاف سن حضرت عباس عليه السّلام با سیدالشهدا عليه السّلام هم حداقل ۲۳ سال است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

انتخـاب فـاطـمه بودی بـرای مـرتضی            همـسر حـیدر شدی تو با دعـای فاطمه

آمـدی و شـاد کـردی مــادر سـادات را            مـادری کـردی برای بچه‌هـای فـاطـمه